باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

دوستت نیست

هرکسی دستت را گرفت لزوما دوستت نیست !

شاید تو حرکت بعدی ، پاشو گذاشت رو شونت

ورفت بالا.......

قسمت


دلم میگیرد

وقی میبینم اوهست ....

من هم هستم ....

اما "قسمت" نیست !!!

حس میکنم با بند بند وجودم  روزی رو که

" توهستی"

" قسمت هم هست"

ولی "من " نیستم ...

دلگیرم

دلگیرم 

 از آدمهایی که تنها زمانی دوستت دارند که از عشقمان بی خبرند 

کافیست بفهمند که دوستشان داریم 

آنقدر خُردمان میکنند 

که دیگر چیزی بنام دوست داشتن نمی ماند....

گلایه ای ندارم

گلایه ای ندارم از غرق شدن !

تاوان لحظه هایی ست که بی گدار به آب زدم ......

صبر

خدایا 

دخلم با خرجم نمی خواند

کم آورده ام ....

صبری که داده بودی تمام شد

ولی دردم همچنان باقیست!!!

بدهکار قلبم شده ام 

میدانم شرمنده ام نمیکنی 

بازهم صبر میخواهم .....

بی تابم

خیلی وقت است که بی تابم ....

دلم تاب میخواهد 

ویک هُل محکم 

که دلم هُری بریزد پایین 

هرچه در خودش تلنبار کرده را .....