باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

کبریتهای سوخته

کبریتهای سوخته هم روزی درختهای شادابی بوده اند 

مثل ما که روزگاری می خندیدیم 

قبل از اینکه عشق روشنمان کند!

تکیه کن

اگر میخواهی به من تکیه کنی تکیه کن ...

فقط بدان که من دیواری ترک خورده ام 

تحمل تکیه دارم اما ضربه را نه.....

خیالی نیست


تمام نیمکت های پارک دونفره است 

خیالی نیست!!!

من روی چمن می نشینم 

تنها.....

درویش

روزی درویشی را گفتند 

چرا دوست نمی طلبی؟

آیا دوستی را دوست نداری؟

گفت : دوستی را دوست دارم 

اما طاقت جدایی از دوست را ندارم 

خسته ام

خسته ام از جنس قلابی آدمها 

دار میزنم خاطرات کسی که مرا آزرده 

حالم خوب است اما گذشته ام درد میکند....

نباید به اجبار خندید

هیچوقت نباید به اجبار خندید 

گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد 

نسیم بعد از گریه ، از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتر است ....