باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

زخمها

 

بعضی زخمهارو باید درمان کنی  

تا بتونی به راهت ادامه بدی  

بعضی زخمها، باید باقی بمونه  

تا هیچوقت راهت رو گم نکنی ....

دوستت خواهم داشت

 

دوستت خواهم داشت در سکوت .... 

مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد.

بگو دوستت دارم

 

این بار را تو بگو دوستت دارم !  

نترس ، من آسمان را محکم گرفته ام  

که مبادا به زمین بیاید....

مسافر

من مسافر کش نیستم !

اما در عجبم هرکس به ما رسید

مسافر بود.....

اعدامی

حکم اعدام بود ...

اعدامی لحظه ای مکث کرد وبوسه ای بر طناب دار زد....!

دادستان گفت:

صبر کن آقای زندانی این چه کاریست ؟

زندانی خنده ای کرد وگفت : بیچاره طناب نمیزاره زمین بیفتم

ولی آدمها ...

بدجور زمینم زدن !

دلم

دلم کمی خدا می خواهد  

کمی سکوت  

کمی آخرت  

دلم دل بریدن می خواهد  

کمی اشک  

کمی بهت  

کمی آغوش آسمانی  

دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست !! 

یک خدا !! 

تا کمی باهم قدم بزنیم  

فقط همین ....