خدایا مرا ببخش بابت
هرشبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم
هر گره که به دستت باز شد ومن به شانس نسبت دادم
هر گره که به دستم کور شد وتو را مقصر دانستم ....
تو رو دوست دارم
تورو دوست دارم مثل حس نجیب خاک غریب
روحت شاد
جمعه را فراموش کن
دل به تقویم سیاه این روزها نبند
پنج شنبه زنده است
هنوز با تمامی مردگان خویش....
سالها گذشت
کاش بدونی
نبودنت
ندیدنت
یا واسه همیشه رفتنت
هرگز بهونه ای نمی شه
واسه از یاد بردنت
مادرم سالها از رفتنت گذشت 20آبان روزی که برای همیشه پرکشیدی و درد بزرگی را به دوشمان گذاشتی ولی یادت وخاطراتت هرگز در دلم کمرنگ نمی شود بدان تاهمیشه در قلبم می مانی روحت شاد
نیمه شب طی شد به هنگام سحر یاد او آمد دوباره در سرم نغمه ی لالاییِ شیرین او عطر مادر پر شده در خانه ام مهد غمها آن رفیق بی کلک او که وصف عشقِ بی آلایشش میرود از خانه تا اوج فلک با غم و با غصه ها هم بسترم از همان روزی که مادر پرکشید کوه غمها شد هم آغوش دلم قلب من مینای ماتم را چشید یاد آغوش پر از آرامشش تا ابد تسکین غمهای من است آن نوازشها و مهر مادرم کعبه ی عشق است و رویای من است مادرم با رفتنت پشتم شکست رفتی و دیگر ندارم یاوری لانه دارد در دلم دردی بزرگ درد سخت و غصه ی بی مادری