باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

ازم جداشد

ازم جدا شد و رفت ...

برگشت به چشمان گریانم نگاه کرد وگفت قسمت نبود...

خدانخواست....

موندم مگه خدای اون ، خدای من نبود.....

بازهم دیدمش

بازهم دیدمش....

نه اینکه بغض کنم نه !

فقط از دور هزار سال پیر شدم....

پایبند بودن

چقدر پایبند بودن سخت است...

وقتی خیانت درب تمام خانه هخای شهر را میکوبد.....

زمانه ی پست

چه زمانه ی پستی شده ....

نگاه هرزه ی بقیه برایش مهم تر از نگاه من شده...

از بهترین دوست ترسید

باید از بهترین دوست ترسید....

چون هیچکس روح تورا آنقدر عریان ندیده 

که جای دقیق زخم هارا بداند....

بن بست

میدونی بن بست زندگی کجاست؟؟؟؟

جایی که...

نه حق خواستن داری 

نه توانایی فراموش کردن....