باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

تو

امشب کم توقع شده ام !

آرزویم کوچک است وکم حرف 

هیچ نمیخواهم جز تو .......

نظرات 3 + ارسال نظر

دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم

روی نگار در نظرم جلوه می نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیدۀ بی خواب می زدم

شعر از حافظ
این تصویر و جملات این شعر را در ذهنم متجلی نمود
با تشکر از شما دوست خوب

ممنون دوست عزیز بابت اشعار بسیار زیبایت

خدایا !
آن زمان که پنجره ای برای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن ندارم،
امیدم به توست...!!
پس بی آنکه نامم را بپرسی و دفتر دیروزم را ورق بزنی "نگاهم کن"

taha 1392,07,01 ساعت 20:58 http://ashksoorkh.persianblog.ir

بعضی دوستیا شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت !
تبدیل به یه عشق عمیق میشن …
ته نشین میشن توی قلبت …
ولی یه روز خیلی راحت تو سکوت میرن !
اونجا باورش سخته ، اونوقته که باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد