باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

آغوش خدا

آدمی در آغوش خدا غمی نداشت 

پیش خدا حسرت هیچ بیش وکمی نداشت 

دل از خدا برید ودر زمین نشست 

صدبار عاشق شد ودلش شکست 

به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود 

یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود.....